سرگذشت ظهر عاشورا گذشت(2)
چون نسیمی بود بر صحرا گذشت(2)
همره دل خیمه ها را سوختند(2)
قلبها از درد ها افروختند(2)
بر قمار عشق صدها باختند(2)
با هزران زخم خنجر ساختند(2)
مکث3ثانیه
با کمند عشق در دام بلا(2)
هر یکی سرمست از جهر و جفا(2)
گوشه ای افتاده ساقی بر زمین(2)
روی خاک فتاده قران مبین(2)
پشت ابر تیره خنجر چاک چاک(2)
پیکرش چون غرق خواهر چاک چاک(2)
مکث3ثانیه
این بدن دل بند شاه کوثر است(2)
این سرم ما از همه عالم سر است(2)
بلبلی از هجر گل بی اب اب(2)
پادگانی داشت با سجیل خاک(2)
کودکان نیمه جان سرباز او(2)
اشکهای بی امان سرباز او(2)
همچو مرغی پربه زیر گل گرفت(2)
کار او با غنچه ای بالا گرفت(2)
صلوات